ساده است بهره جویی از انسانی

ساده است نوازش سگی ولگرد
شاهد آن بودن که چگونه زیر غلتکی می رود
و گفتن که سگ من نبود

ساده است ستایش گلی
چیدنش و از یاد بردن
که گلدان را آب باید داد

ساده است بهره جویی از انسانی
دوست داشتن بی احساس عشقی
او را به خود وانهادن و گفتن که دیگر نمیشناسمش

ساده است لغزش های خود را شناختن
با دیگران زیستن به حساب ایشان
و گفتن که من این چنینم

ساده است
که چگونه می زیم

باری زیستن
سخت ساده است
و پیچیده نیز هم...

ترجمه ی احمد شاملو"
Margot Bickel 

 

 

 این ترجمه ی زیبا تایید حرفای همیشه‌ی منه که هیچ چیزی ساده تر از بد بودن نیست بدون اینکه متوجه بشی بدی. چیزی که خیلی خیلی مشکله اینه که خوب باشی. خوب بودن نیازمند اینه که روزی صد میلیون بار به خودت نگاه کنی و ببینی چقدر به کثافت شدن نزدیکی و تندی دور بشی. کثافت شدن و خودت رو تمیز دونستن ساده ترین کار دنیاست. هیچ انرژی‌ای نمی خواد. خوب بودن مستلزم اینه که به این نتیجه برسی که کثافتی و نباید باشی. به این نتیجه که همیشه کثافت بودن مثل سرازیریه. به این نتیجه که کثیف بودن یه قسمت از وجودته که همیشه باید باهاش کنار بیای. به این نتیجه که همونطور که اگه حموم نری تنت کثیف میشه، به همون شکل طبیعی هم اگه روحت رو حموم نبری بوی گند می گیری. وقتی هم که بوی گند بگیری همونطور که بوی گند بدنت رو حس نمی کنی بوی گند روحت رو هم حس نمی کنی.  

میگن تو قسمت هایی از اروپای تا قرن ۱۸ حموم کردن مرسوم نبوده حتی تو خاندان سلطنتی. به همین دلیل بوده که استفاده از عطر زیاد بسیار متداول بوده. عطری که بوی تند کثافت تن رو پنهان می کرده. به همین شکل هم هست که خیلی وقتا سعی می کنی کثافت روحت رو هم با رفتارهای خوشگل بپوشونی تا کسی به کثافت روحت پی نبره.  میشه لجن روح رو با عطر زیادی به رفتار خودت یا با صورتی زیبا پوشوند اما واقعیت امر اینه که لجن لجنه و به محض اینکه کسی بهت نزدیک بشه بوی لجن مسمومش می کنه. 

 

مخاطب این حرفا کیه؟ خودم، خود خودم، من که همون که زیر بغلم رو بو می کنم که اگه بوی بدی میده باید برم حموم تا دیگران رو آزار نده باید به محض اینکه رفتار ناپسندی انجام میدم باید زیر بغل روحم رو بو کنم و بفهمم با این بوی لجن‌آلودم دارم دیگران رو آزار میدم. می دونم کار سختیه همونجور که کوچیکتر که بودم حموم رفتن واسم سخت بود. ولی این چیزیه که باید بشه ملکه‌ی ذهنم بشه اتوماتیک وجودم. 

 

چقدره دارم رو این موضوع کار می کنم؟ خیلی شاید. ولی شاید تو چندین سال اخیر جدی شد. جدی و خودآگاه. گاهی میره تو ناخودآگاه ولی گوشش رو باید بگیرم و بکشمش بیرون. 

 

راستی: خوب بودن با خر بودن فرق می کنه. وقتایی که خری بدی. بفهم.

نظرات 2 + ارسال نظر
حمید چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:27 ق.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

خداییش خیلی با حال بود مخصوصا اون شعره

http://hamidhaghi.blogsky.com

نقاش جمعه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1399 ساعت 12:57 ب.ظ http://madarihonari.blogfa.com/?

دنبال متن شعر میگشتم که بذارم تو وبلاگم
نوشته ی بعدیش برام مفیدتر بود
چندبار خوندمش و با اجازتون میذارم تو وبلاگم اون رو هم
یه جورهایی درمان دردم شد امروز فکر کنم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد