همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
نه چو مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
این شعر را از کجا آورده ای که به جان من آشناست؟ در این زمان؟ در این بهت؟