توهم

باز هم بی رنگی، رنگهایت همه زیر این خورشید بی مجال بخار شده اند و خدا می داند اکنون در خواب کدام تشنه ای می بارند، تنت بوی هیچ می دهد و چهره ات زیر این عینک  آفتابی بزرگ تبدیل به نقطه ی سیاهی شده که بر بام "خستگی" نشسته است.