محک

خبر خوب اینکه نشستم Second Cup و مثنوی می خونم. خبر از این بهتر؟ بعد از این هم مدت...


این واسم خیلی خیلی جالب بود:


زر قلب و زر نیکو در عیار / بی محک هرگز ندانی ز اعتبار

هر کرا در جان خدا بنهد محک / هر یقین را باز داند او ز شک

در دهان زنده خاشاکی جهد / آنگه آرامد که بیرونش نهد

در هزاران لقمه یک خاشاک خرد / چون درآمد حس زنده پی ببرد


این بیان این موضوعه که آدم باید محکی برای تمایز بین خوب و بد تو دلش داشته باشه. نه! بیان اینه که آدم محکی برای تمایز بین خوب و بد تو دلش داره. نه هر آدمی، قبلش رو نگاه کنی داره از مومن یا موافق می گه در برابر منافق:


مومنش خوانند جانش خوش شود / وز منافق تیز و پر آتش شود

داستان اینه که وقتی آدمی که محک رو تو قلبش داره اشتباه می کنه تمام وجودش آزرده میشه و سعی می کنه ازش کنار بکشه. تشبیه زیباست. همونطور که خاشاکی تو لقمه باشه سریع متوجه می شی و سعی می کنی بیرونش بیاری وقتی بدی سراغت میاد می فهمی و سعی می کنه از وجودت خارجش کنی. شرط این همه اینه که خدا این محک رو تو وجودت گذاشته باشه. در واقع این لطفیه که خدا بهت کرده؟ یا اینکه تو شایستگیش رو پیدا کردی که بهت این لطف رو بکنه؟ من جواب این سوالا را نمی دونم ولی فکر می کنم هر دوشه. همونطور که حافظ جونم می گه:


دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای / فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد


من عاشق این بیت حافظم. می دونستی؟ نظر حافظ اینه که باید اینکار رو کرد:


هر آنگه جانب اهل وفا نگه دارد / خداش در همه حال از بلا نگه دارد


به هر حال وای به روزی که محک نداشته باشی:


چون محک پنهان شده‏ست از مرد و زن /در صف آ اى قلب و اکنون لاف‏زن‏

وقت لاف است محک چون غایب است/مى‏برندت از عزیزى دست دست‏

قلب مى‏گوید ز نخوت هر دمم/اى زر خالص من از تو کى کمم‏

زر همى‏ گوید بلى اى خواجه‏ تاش/لیک مى‏ آید محک آماده باش


چی؟ فکر کردی پیش نمیاد که محکه گم شه؟ چرا! پیش میاد، زیاد هم پیش میاد l(من نمونه ش، واسه من که خیلی خیلی زیاد پیش اومده) مگه همونطور که حافظ جون گفته خیلی خیلی مواظبش باشی، هی پشت سر هم هم توکل کنی. اونوقت حتی اگه پیش هم بیاد مثل اینکه خاشاک خورده باشی می فهمی یا مثل اینکه غذای مسموم خورده باشی انقده بالا میاری (اونم با درد، انگار که جونت می خواد بالا بیاد) که بفهمی آشغال قورت داده این دفعه.


یه روز همین جا نوشته بودم:


"باید طوری باشی که از خوب بودنت لذّت ببری، باید انقده خوب بودن برات عادی باشه که وقتی حتّی یه ذرّه بدی از خودت متنفّر شی.  منو ببین با کی از چی حرف می‌زنم! هاهاها!"