کسی که دوستم دارد.

اگه اندازه ی دنیا دلت تنگ و گرفته باشه و مردن بخواد. بعد ببینی یه کتاب داره صدات می کنه  که بری بازش کنی. تو طرفش بری و بازش کنی و این نوشته ها بیاد جلوی چشمت اونوقت راجع به اون چی فکر می کنی؟

 

 

"و ایوب را یاد کن که پروردگارش را به دعا ندا داد که به من رنج رسیده است، حال آنکه تو مهربانترین مهربانانی. سپس دعای او را اجابت کردیم و رنجی را که به او رسیده بود، برطرف کردیم، و خانواده اش را دیگر بار به او بخشیدیم و همانند آنان را با آنان؛ که رحمتی از جانب ما بود، و پندی برای عبادت پیشگان. 

و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که همگی از شکیبایان بودند. و آنان را در جوار رحمت خویش درآوردیم؛ که آنان از شایستگانند. 

و یونس را که خشمگنانه به راه خود رفت، و گمان کرد هرگز بر او تنگ نمی گیریم؛ آنگاه در دل تاریکی ندا در داد که خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، من از ستمکاران بودم. آنگاه دعای او را اجابت کردیم و او را از اندوه رهاندیم، و بدینسان مومنان را می رهانیم. 

و زکریا را یاد کن که پروردگارش را به دعا ندا داد که پروردگارا مرا تنها مگذار، حال آنکه تو بهترین بازماندگانی. آنگاه دعای او را اجابت کردیم، و به او یحیی را بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته گرداندیم؛ اینان به نیکوکاری می شتافتند، و ما را از روی بیم و امید می خواندند، و در برابر ما فروتن بودند." 

 

انبیا 83-90