ریش درون

این روزها زخم عمیقی قلبم را خونین می کند که شاید فقط نوشتن بتواند اندکی تسکینش دهد. فضای پست و حقیر و ضد انسانی رسانه ای و غربی در برابر حمله ی آن سرباز آمریکایی کثیف و نژادپرست که به قتل 17 انسان بیگناه در افغانستان دست زده تمام وجودم را به رعشه می آورد و تنم را هر ساعت می لرزاند. اینکه همدستان بی هویت و رذلش همکنون آزادانه می گردند، اینکه افکار عمومی این کشورهای مدعی دروغگو نسبت به این جنایت علیه بشریت حرفی نمی زند، اینکه وقتی رسانه های غربی و حتی رسانه های فارسی خارج از کشور (که آنها هم غربی هستند) را باز بکنی فقط از کشته شدن آن سه کودک یهودی در فرانسه می شنوی و از این چندین کودکی که در افغانستان کشته شده اند چیزی نمی شنوی. اینکه این جنایتکار علیه هویت انسانی قبل از این اقدام بهترین وکیل جنایتکاران را اجیر کرده و سیستم فاسد قضایی آمریکا هم به او اجازه می دهد که محاکمه اش را آنقدر ادامه دهد تا کل ماجرا لوث شود. مثل آن سرباز قاتل آمریکایی که اخیرا تبرئه شد تمام وجودم را از شرم و خشم به لرزه در می آورد. اینکه همه ی مدافعین حقوق بشر ایرانی که خرجشان را از هدایای غربی در می آورند اکنون خفه خون گرفته اند. این چند روز تمام وجودم درد می کند، قلبم پر از زخم کودکان افغانی است.