خوب شاید دیروز واقعا حس کردم بابام (از اونایی که دلم می خواد)، رو کاناپه خسته دراز کشیده بودم به سوفی گفتم برو واسم یه پتو بیار، رفت تو اتاقش و پتو بزرگه ش رو آورد انداخت روم تازه یه بالش هم آورده بود!
مهرداد
پنجشنبه 16 خردادماه سال 1398 ساعت 07:02 ب.ظ