غده

بعد از دو ماه باهاش صحبت می کنم، بعد از اینکه درباره ی بچه ها صحبت می کنیم میگه یه چیزی رو باید به من بگه که به کسی نگفته چون نزدیکترین دوستشم، چون همیشه چیزایی رو به من می گفته که به کسی نمی گه، چون راجع به مرگ و زندگی با هم زیاد صحبت کردیم... میگه تو سرش غده داره، میگه یه چشمش رو از کار انداخته، میگه عمل داره، میگه ... 


گیجم... 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد