شاهنامه خوانی 10 – روایتِ انسانیِ فردوسی از مَرداس

مَرداس، پدر ضحّاک، گرچه شخصیت فرعی قصّه ی اوست اما برایِ اسطوره و زبان شناسان جالب بوده و نظریات متفاوت و گاهی عجیب و دور از ذهنی درباره ی او و نامش ارایٔه کرده اند. شاید دلیل این توجّه این است که در اَوِستا نشانی از پدرِ ضحّاک نیست. متون پَهلَوی و پس از اسلام هم بیش از اندکی از او نمی گویند اما فردوسی از او مفصّل می گوید.
اگر گمانتان این است که در روایت شاهنامه او هم کسی شبیهِ ضحّاک بوده در اشتباهید. مَرداس گرانمایه نیکمردی است خداترس که به داد و دهش مشهور است و هیچ شباهتی با فرزندِ ماردوشش ندارد. همین است که پژوهندگانِ شاهنامه را به تکاپو انداخته تا راز از این نیک اندیشی بگشایند و البته به نظر نمی رسد به نتیجه ی قانع کننده ای رسیده باشند.
مرگِ مَرداس غم انگیز است، پسرِ فرومایه اش به فرمانِ ابلیس در راهِ رفتنش به نیایشِ شبانه چاهی می کند و او در آن می افتد و می میرد (تصویر را ببینید). شاید همین رازِ نامش باشد. مَرداس در عربی سنگی است که در چاه می اندازند تا با صدایش عمقِ چاه را حدس بزنند.
امّا چرا شاهنامه بر خلافِ روایت های پیشین تصمیم می گیرد به تفصیل از مرداس به عنوانِ پدر ضحّاک و شاه پیش از وی بگوید؟ چرا در تلاش است بین هویٓت او و ضحّاک تفکیکی آشکار ایجاد کند؟ شاید می خواهد از شکل گیری پندارٍ غلطی در ذهنِ خواننده جلوگیری کند. پنداری که بیدادگری ضحّاک را به ملیّت و نژادِ او ربط می دهد و کوته نظرانه سعی می کند رابطه ای بین جغرافیای او و شقاوتش برقرار کند. تفکّرِ بی مایه ای که رفتارِ وحشیانه و غیر انسانیِ ضحّاک یا اشغالگران مسلمان را به تازی و عرب بودن آنان ربط می دهد و با این محاسبه ی مسخره ی ذهنی، نژادپرستانه، به جای یک کنش یا رفتار یک جغرافیا یا نژاد را نفی می کند.
نمی خواهم بازخوانیِ این قصّه ی شگفت شاهنامه را بی گفتن نکته ای مهم پایان دهم. اینکه رفتار ویرانگرِ ضحّاکانه را منحصر به دشمنان ایران کنیم و خود را مستثنا کنیم خودفریبی است. ساده است که منشور کوروش را عَلَم کنیم و با انحصار تاریخِ بلندِ کشورگشایی های ایران به دوره ی او خویش را بفریبیم. کم نبوده که ایران نیز به کشوری لشکرکشی کرده و دِمار از روزگار مردمش در آورده است و آنان را استعمار وغارت کرده و فرهنگ، زبان و دینشان را هدف قرار داده است. شوربختانه اکنون نیز، در یمن، سوریه، عراق و افغانستان، کودکانی با وحشت کابوس جنگ هایی که ایرانیان و دیگر همسایگانشان برایشان به ارمغان برده اند از خواب می پرند.
در بخش بعد از فریدون خواهم گفت.

No photo description available.
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد