شوپنهاور و معنای زندگی ٢ - هیچوقت راضی نیستیم!



یکی از پایه های تحلیلی که شوپنهاور از زندگی می کند این است که انسان هیچ وقت از هیچ چیز راضی نمی شود، این واقعیتی است که همه ی من و شما با اینکه از ته دل به آن اعتقاد داریم شاید در ظاهر به آن توجه نکنیم و نحوه ی کارکردش را ندانیم و این شوپنهاور است که زحمتِ توضیحش را برایمان کشیده است.

برای اینکه ماجرا روشن‌تر شود قبل از هر حرفی بگذارید از فیهِ ما فیه مولانای عزیزمان شاهد بیاورم که می فرماید:

"در آدمی عشقی ودردی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صدهزارعالم مُلکِ او شود که نیاساید وآرام نیابد. این خَلق به تَفصیل در هر پیشه ای و صنعتی و منصبی می کوشند و تحصیل نجوم و طب و غیرذلک میکنند و هیچ آرام نمیگیرند..."

همانطور که جناب مولوی می گوید هیچ کداممان از به دست آوردن هیچ چیزی راضی نمی شویم. برای رسیدن به چیزی یا هدفی حالا از هر نوعش لَه لَه می زنیم و تا می توانیم تلاش می کنیم، اگر به آن نرسیم خودآزاری می کنیم و حرص می خوریم و اما وقتی رسیدیم چه می شود؟ می نشینیم و تا آخر عمرمان جشن می گیریم؟ نه خیر! کلِ سرکیف شدنمان و شادی کردن مان هر چقدر هم زیاد باشد چند ساعت یا فوقَش چند روزی بیشتر طول نمی کشد، انگار که کارمان با این هدف دیگر تمام شده است و وقتش شده هدفی دیگر را نشانه برویم و دوباره تا وقتی به دستش نیاورده ایم آرام نگیریم انگار که "موجیم که آسودگی ما عدم ماست".

اگر حساب کتاب کنیم در واقع مجموع کل زمانی که ما با رسیدن به هدف هایمان حال کرده ایم در مقابل زمانی که برای رسیدن به آنها رنج و سختی کشیده ایم بسیار ناچیز است تا حدی که گاهی باورش عجیب است که دفعه ی بعد هم در این که برای آرزو و هدف بعدی کلّی به خودمان زحمت بدهیم تردید نمی کنیم.

باز هم به چیزی 'میل' می کنیم و در این مسیر دچار رنج و 'اَلَم' می شویم تا برآورده شود و به خرسندی برسیم اما به محض آنکه میلمان برآورده می شود ذوق و لذّتی لحظه ای را که به نظر شوپنهاور حدش به صفر میل می کند و آنقدرکوتاه است که انگار اصلا وجود ندارد تجربه می کنیم و بلافاصله حوصله مان از بی هدفی سر می رود و دچار "ملال" می شویم و هوس می کنیم که "میل" جدیدی بکنیم تا از شرِّ این علّافی و ملالِ افسردگی زا رها شویم.

این از نظر شوپنهاور مبنای زندگی همه است که می شود در سه کلمه ی هم واجِ 'میل' و'اَلَم' و 'ملال' که از نظر ایشان کل چرخه ی حیات را می سازند خلاصه اش کرد. چرخه ای که در مطلب بعد مفصّل از آن خواهم گفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد