دیکتاتوری بر فرزندان

این فرزندکشی های اخیر که خیلی رو به تعحب انداخته برای من عجیب نیست و کسانی که ازش تعجب می کنن رو  هم نمی فهمم چون یا حافظه ندارن یا خودشون رو به اون راه زدن، حتی خیلی هاشون ممکنه جزو پدر و مادرهای خودرای و جنایتکار باشن و ندونن. 


قبلا نمونه هاش رو دیدم که کسانی خود یا بخت بچه هاشون رو صرفا به دلیل ابراز خودشون کشتن. کسانی دیگه  رو هم به کرات دیدم که به اسم خیر و صلاحشون رو  دونستن بال و پر بچه هاشون رو چیدن و مانع این شدن که استعدادهاشون تو زمینه ای بروز کنه یا زندگی رو که می خوان بکنن. پدری و مادری کار خیلی خیلی سختیه که هر آن می تونه منجر به جنایت بشه و مشکلش اینه که تو نه تنها حس نمی کنی جنایت می کنی بلکه از خودت هم خیلی راضی هستی و فکر می کنی کار مثبتی کردی و بعد تمام تلاشت تو زندگی این میشه که به بچه ت یا بقیه بفهمونی که ببین چه کار خوبی برات کردم.  مفهومش خیلی شبیه دیکتاتورهاییه که مملکتی رو  اداره می کنن و حس می کنن دارن به سمت خیر و صلاح پیشی می برنش.


من همه ش به خودم هشدار می دم نکنه اون چیزی که حق سوفی باشه که تجربه کنه رو به اسم خیر و صلاح دونستن ازش دریغ کنم. این به همون اندازه ی قتل می تونه جنایتکارانه باشه. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد