پی، پو، بوبو

این ها رو می نویسم که بمونه:

- به نظر میاد برای خانم جالب ترین روایت ها درباره ی این سه تاس پی، پو، بوبو. 

- از کوچیکی به دلیلی که نمی دونیم به کنترل تلویزیون می کفت اِستَبا، نتیجه ش این شدکه الان ما هم می گیم استبا

- وقتی می خواد نصیحتت کنه و کف دستاش رو میاره تکون می ده جلوت که مثلا نباید تند رانندگی کنی وگرنه تصادف می کنی یا اینکه نباید زیاد شکلات بخوری هیچ چاره ای جز مرچنیدنش (به دزفولی یعنی بغل کردن و فشار دادنش شدید)

- صحبت از فشار دادن شد، پریروز ازم شاکی بود که وسط کار بغلش نکردم، انقده غر زد که مجبور شدم پاشم مرچنمش

- خانم نه تنها قلقلکیه که عاشق قلقلک هم بوده همیشه دستورالعمل هم داره واسه قلقلک که کجاش رو باید قلقلک بدی

- شاکیه که دیرتر از وقت تعطیلی کلاس میارمش و باید بره افترکر، بهش گفتم به خاطر کارمه اما متوجه نمیشه




نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد