حاشا - شهاب چون کافر باشد؟ چون نورانی‌ست.

آن شهابِ مقتول را آشکارا «کافر» می‌گفتند آن سگان. گفتم «حاشا - شهاب چون کافر باشد؟ چون نورانی‌ست.»

آری - پیشِ شمس، شهاب کافر باشد. چون درآید به خدمتِ شمس، بدر شود، کامل گردد.

رسوام کردی. نه اندرون رها کردی، نه بیرون.

اندرونِ محمود همه اَیاز است، اندرونِ ایاز همه محمود. نامی‌ست که دو افتاده است. سخن آن است که نظر در اندرونِ ایشان کنی.

گفت «نظر کردن سخن باشد؟ هیچ‌کس گفته باشد که نظر سخن باشد؟»

گفتم «آری - مُرید اوست و مُراد این است. مُرادِ محض است.»

گفت «با تو فایده نیست. رسوام کردی. نه اندرون رها کردی، نه بیرون.»


کسی نیست که با او نَفَسی بی روی‌پوش توان زد

این نیز همان روی‌پوش است - که گفت «کفر پوششِ ایمان است.» آری - چون کسی نیست که با او نَفَسی بی روی‌پوش توان زد.